دوستان سلام
اول از همه معذرت میخوام چون نمیدونم سوالم رو باید اینجا مطرح میکردم یا نه و ثانیا اینکه نمیدونم قبلا مطرح شده یا نه.
من دختری 17 ساله هستم و سال 96 کنکور دارم...
از سال گذشته ما یه دبیر آقا داریم که تحصیلات بالایی دارن و معمولا با مقاطع پیش دانشگاهی کلاس میگرفتن ولی از شانس ما ، چون کلاس ما از لحاظ سطح علمی خوبه ایشون قبول کردن که از سوم دبیرستان دبیر ما باشن...
این رو هم بگم که ایشون 46 سال سن دارن و دکترا دارن
اوایل من حس خاصی به ایشون نداشتم و فقط به عنوان یه شخص باسواد بشون نگاه میکردم و به خاطر علمشون برام قابل احترام بودن ولی کم کم به ایشون علاقه پیدا کردم
علاقه که چه عرض....شاید بهتر باشه بگم وابستگی پیدا کردم
از ابتدا سعی کردم فراموش کنم ولی اواسط سال به بعد ایشون هم خیلی به من توجه میکردن
در جریان هستید دیگه سر کلاسا و معلم ها و شاگردا
خلاصه کار به جایی رسید که الان معاون و مدیر مدرسه هم میدونن من خیلی به فلان معلم علاقه دارم و هربار منو میبینن بم میگن!
من تقریبا همه چیو فراموش کرده بودم ولی ایشون رفتاری با من درپیش گرفتن که من برگشتم سر خونه اول
شاید خیلی چیزای کوچک و بی اهمیتی به نظر بیاد ولی مثلا سر کلاس بین 20 تا دانش آموز فقط منو به اسم کوچیک صدا میکنن!
یا همیشه صندلیشون رو جلوی صندلی من میذارن طوری که ما اصلا فاصله ای با هم نداریم و من گاهی خیلی معذبم!
از طرفی از یکی دیگه از دبیرامون شنیدم که ایشون پیش بقیه دبیرا گفتن که حس خاصی به من دارن ( که البته برداشت همه از لحاظ درسی و ... است)
این قضیه هم گذشت تا زمانی که من یه روز دیر رسیدم به مدرسه و با ایشون هم کلاس داشتیم
ساعات مدرسه که تموم شد و من برگشتم خونه دیدم ایشون ساعت 7 صبح با لحن فوق العاده صمیمی (به کاربردن کلماتی مثل عزیزم و ...) به گوشی من پیام دادن که خواب موندی که نیومدی کلاس؟
خلاصه اینجور اتفاقا رخ داد که من دوباره فیلم یاد هندستون کرده
الان فقط یه روز در هفته با ایشون کلاس داریم ولی من به شدتتتتتتتتت به ایشون وابسته شدم بحث اینه که این قضیه داره روی روند تحصیلی منم تاثیر میذاره
مثلا فقط میشینم درس ایشون میخونم
فقط به ایشون فکر میکنم
عملا هر روز به خاطر اینکه ایشون رو ببینم میرم مدرسه
حتی زنگ تفریحا الکی به بهونه اینکه با معاون و مدیر کار دارم میرم توی دفتر میچرخم که ایشونو ببینم
از نظر فیزیکی ام که هیچی
هر وقت میبینمش کلی سرخ میشم وعرق میکنم و قلبم تند میزنه
نکته دیگه ای که هست اینه که دختر ایشون دقیقا همسن منه و یه مدت با دخترش همکلاسی بودیم!!!
با یه نفر مطرحش کردم گفت به چشم دخترش بت نگاه میکنه!
از این حرفا بگذریم
من خودم واقفم که بیشتر از اینکه علاقمند به ایشون باشم بشون وابسته م و واقفم که حتی اگه عشق باشه گذراست و بعد از کنکور و جدایی مون همه چی تموم میشه
فقط ازتون میخوام بم بگید با توجه به اینکه این 9 ماه تا کنکور خیلی زمان مهمیه و من باید فکرم رو روی درس بذارم من چطوری با این قضیه کنار بیام؟؟
لازمه با خودشون صحبت کنم؟
لازمه برم بشون بگم که توجه شون منو وابسته کرده و تمومش کنن؟
آخه رفتار های ایشون با من سر کلاس به شدت توجه بقیه بچه ها رو هم جلب کرده
اصلا به نظرتون دلیل این وابستگی من به ایشون چیه؟
من توی خونه از هیچ لحاظی مشکلی ندارم و این آقا هم سن پدر من رو دارن ضمن اینکه خب مطمئنا نسبت به خیلی از دبیر های دیگه چهره خاصی هم ندارن به تناسب سنشون
گاهی به عقل خودم شک میکنم واقعا! آخه ما دبیر بسیار جوون و از نظر ظاهری جذاب تر از ایشون هم داریم ولی من هیییییچ حسی بشون ندارم ( به جوون ها منظورمه)
به نظرتون ارتباطم با پدرم کمه؟ که شاید به این خاطر به این آقا وابسته شدم؟ نمیدونم... من خودم همیشه به نظر خودم ارتباط کافی با پدرم داشتم ولی اخیرا دارم فکر میکنم شاید ارتباط سازنده ای با پدرم نداشتم که الان ایشون انقدر منو به خودش وابسته کرده...
میشه نظرتون رو بدونم؟
ممنونم